من.ایلیا و بابا بزرگ...
ما امروز به صورت یکهویی راهی بهشت زهرا شدیم. و ایلیا برای اولین بار رفت دیدن بابابزرگش(مادری)... خیلی حال جالبی بود برام...دلتنگی...گریه...دوست داشتن... و جالبتر از همه وقتی ایلیا بدون آموزش فهمید پیش کی هستیم... وقتی که ازش پرسیدم این کیه و گفت" بابا بزرگ " ... با فاتحه ی کوچولو خوشحالم میکنین... پایان... ...
نویسنده :
فرناز فرجی
13:03